راهـِ بـی پایانـ

۲۲آذر

دلبر از دست رفته ی من...

تمام این مدت را به این فکر کرده ام که چه خطاهایی از من سر زد که عشق ما به عصر یخبندان تبدیل شده است؟

تمام اینروزها خود را سرزنش کرده ام که با تو نامهربان بوده ام

شاید...

شاید به اندازه ی کافی دوستت دارم هایم را برایت نخوانده ام

به اندازه ی کافی در آغوشت نکشیده ام

و...

اما میدانی؟

 تمام هر آنچه برایت کرده ام برایمان کافی بود اگر...

اگر قدر میدانستی!!

اما تو مرا...

خودت را...

و عشقمان را قربانی ترس خود کردی

تمام مدتی که من نامت را فریاد زده بودم تو گوش هایت را گرفته بودی


حال میدانم دلیل نا دیده گرفتن هایت را

اگر سالها باز هم فریاد بزنم باز هم مرا نخواهی شنید...

پس...

دلبر از دست رفته ی من

اینجا

پایان راه من و توست

تقدیرمان را پذیرفته ام؛ما در تقدیر هم جایی نداریم

دست هایت را از گوشت بردار حرف تازه ای برایت دارم

من...

من این بار دیگر...

"دوستت ندارم"

تمام...

#شین_کاف

شقایق ...
۰۱آذر

در زندگى هرکس نقطه اى هست که آدم هیچوقت نتوسته اونجورى که باید بابتش داد بزنه

فریاد بکشه یا شهرو بهم بریزه

 خیال میکنه فرصتش پیش نیومده یا وقتش نرسیده

 ولى حقیقت اینه که نمیشه

 انگار یکسر اون نقطه به جایى از اعماق وجودت وصله که اگر پارش کنى اول از همه خودت رو میکشه

اینه که در زندگى هرکس نقطه اى هست که نمیشه کاریش کرد

چقدر الان تو این نقطم:)

شقایق ...
۱۵آبان

دارم به صبحی فکر میکنم که بیدار شدم و همه چی برام تازگی داره

 رنگ ملافه ی تختم

نقاشی های روی دیوار

قاب عکسای رو میز

انگار بار اول که میبینمشون

چقدر قشنگن

چقدر اتاق قشنگی

از اتاق بیرون میرم

چقدر همه چی بظاهر قشنگه

همه چی خوبه

چیزی کم نیست

صدای مامان هست که غر بزنه کم بخوابم

بابام نون تازه گرفته از پنجره میبینم که نزدیک خونه داره میشه

ونگ ونگ نی نی میاد!

عشق آبجی بیدار شده،گشنشه^-^

تو آینه که نگاه میکنم چشمام برق میزنن

لبام میخندن

گوشی زنگ میخوره

مهناس*-*

"سلام خوبی؟!درس خوندی؟!"


چشمامو باز میکنم

بازم همه چی تاریکه،سیاهه!

کاش زمان برمیگشت به اونوقت

که زندگیم قشنگ بود

که همه چیز شوق و شور داشت

رنگ داشت

مامان بود

بابا بود

جوجه رنگیم بود


دلم خورد نشده بود

رفیق نیمه رام نبود

رفتن از سر اجبار نبود

دلتنگی نبود

گریه های زیر پتو نبود

و...


هرچی که خوب بود،بود!

هرچی که بد،نبود:)


الآن میخوام چشمامو ببندم

دعا میکنین وقتی بازشون کردم همه چی اونجوری که تعریف کردم باشه؟!

شقایق ...
۱۴آبان

به نظرم بعضی آدما هستن که فقط تا وقتی ازت دورن قشنگ بنظر میرسن

یعنی قبل از اینکه بهت نزدیک شن ممکنه ایده آل ترین شخص از نظر شما باشن 

اما به محض اینکه بهشون نزدیک میشی میفهمی که ای داد بیداد این اصلن شبیه آدم تصورات من نیست

وقتی نزدیک میشین متوجه تفاوتاتون میشی

متوجه ی اینکه تموم وقت راجبش اشتباه قضاوت کرده بودی

کافیه نزدیکت بشن تا یه طوری دنیا رو ، رو سرت خراب کنن و 

با یه جمله بفرستنت به اعماق ظلمات


اونموقعس که دلت میخواد تا زمان برگرده و تو تلاشی برای نزدیکی با اون آدم نمیکردی

زمان برگرده تا بفهمی اگه دلتنگی باید اون دلتنگی رو توی دلت نگه داری 

زمان برگرده تا بدونی نباید دست به فاصله ی بینتون بزنی


میدونی؟!

بعضی آدم ها فقط از دور قشنگن

یه جور مثل عکسی میمونن که اگه زوم کنیم روش کیفیتشو از دست میده


امیدوارم درگیر آدمای از دور قشنگ نشین

یا اگرم شدین هیچوقت دست به فاصلتون نزنین..!

شقایق ...
۱۱آبان

💜

می دانی گاهی نمیشود کسی را فراموش کرد ! 

هر بار که کسی اسمم را با تعجب خطاب می کند ، با لبخند معنیش را می پرسد تو جلوی چشمانم ظاهر می شوی ! 

کاش هیچ وقت اسمم را نمی دانستی تا با لحن مخصوصت خطابم کنی ... مثل همین چند لحظه پیش که باز اسمم آغاز خیالت شد ! 

آخر چقد میشود جلوی یک احساس را گرفت ! آدم است دیگر دلش میخواهد به خودش دروغ بگوید و باورش کند ...

می دانی چیست خوش حالم که به حرفم رسیدی اینکه باور کردی احساس تنفر بهتر از بی تفاوتی است ! مرز بین عشق و تنفر یک تار مو است اما با بی تفاوتی یک دنیا فاصله دارد ! 

من می توانم نسبت به تو بی تفاوت باشم چون از تو فقط و فقط غرور در خاطرم مانده اما تو 

هرگز نمی توانی ! 

هر بار که اسمی شبیه اسم به قول خودت خارجکی من بشنوی ، کسی با تعجب به تو سلام کند ! هر زمان که روزت شود و هدیه ایی بگیری یاد من می افتی ! 

هر زمان که تنها شوی باز هم به کارهایم خواهی خندید ! دنیای بچه گانه ی من بزرگی تو را ویران خواهد کرد ؛ هر زمان که تکیه کلام هایت را مرور کنی ... هر زمان که کسی شبیه خنگ ها نگاهد کند و از سوسک بال دار بترسد ! 

کسی که خنگ ترین باهوش دنیا باشد ...

کسی که شعر بنویسد و عاشق اعداد بی سر و ته باشد ! 

تو نمی توانی نسبت به من بی تفاوت باشی ... نمی توانی !

همین که دیگر به قهوه تلخ خوردنم ایراد نمی گیری ، همین که می دانی می نویسم ! همین که ...

یعنی دیگر فراموشم نمی کنی ! 

همه ی احساس های دنیا که در عشق یا تنفر و بی تفاوتی خلاصه نمی شود !!!

حتما که نباید عاشقم باشی !!!

گاهی همین که فکرت لبخند بر لبان کسی بیاورد یعنی خوشبختی ...

همین که کسی در میان صد ها نفر بتواند تو را به خاطر بیاورد یعنی زندگی را برده ایی ! 

حتما نباید کسی عاشقت شود ، عاشق کسی شوی تا بتوانی عشق را درک کنی و عاشقانه بنویسی ... گاهی همین گاهی ها عاشقانه هایت را می سازد !


شقایق ...
۲۴مهر

دیگه تنها فضای مجازی که عضوم میتونم بگم که همین بلاگه

امشب میتونم بگم جزو سخت ترین شبای زندگیم بوده

اینکه بخوای اما نتونی!

دردناکه نه؟!

تشنه ی آغوشیم که واقعی بروم باز شه

که بتونم با خیالِ راحت ببارم 

مسیر زندگیم عجیب تو خاکی افتاده

و هیچکس فریادای درونمو نمیشنوه

همه فقط خنده های مصنوعی رو میبینن

و بابت قوی بودنم ستایشم میکنن:)

یا حتی ازم میخوان که قوی تر بمونم

میترسم از روزی که این حجم از حرفای نگفتم سَر باز کنن:)

میترسم...

شقایق ...
۲۳مهر


به نظرم هر چیزی برای اولین بار دردناکه!

کسی که وجودش شکسته با یه تنه خوردن دیگه دردی رو حس نمی کنه ...

شاید دردا شکل هم نباشن اما بعد اولین بد قولی، اولین شکستن، اولین درد و اولین دلتنگی ...

دیگه از هر آدمی هر کاری و انتظار داری!

صبح ها همراه صبحونت، یه لقمه باور می خوری

باور به این که آدم ها شبیه حرفاشون نیستن ...


شقایق ...
۲۰مهر

💞

یک حرف کاملا دوستانه 

هیچ وقت به خاطر تفاوت ها و دور بودن ها و سخت بودن مسیر از دوست داشتن کسی که حقیقی و واقعی دوستش دارید دست نکشید. 

اینکه یک شخصی و دوست داشته باشیم با اینکه اون فرد و وارد زندگیمون کنیم متفاوته. 

برای ایجاد یک ارتباط شرایط زندگی مهمه اما دوست داشتن و عشق به شرایط زندگی ارتباط نداره. 

با همه ی بی بند و باری رابطه ها هنوزم دوست داشتن واقعی یک بار اتفاق می افته. 

ازش دست نکشید

از دستش ندید

بعضی احساس ها هیچ وقت تکرار نمیشه .

احساسی که داره تو قلبتون نفس می کشه رو نکشید 

توی عشق منطقی نباشید .

نمی دونم چطوری بگم که حس درونیمو انتقال بدم اما من همیشه به اونایی که تو عشق شجاعن غبطه می خورم اونایی که بی حد و مرز عاشقن. 

شقایق ...
۲۰مهر

💚

راستش شبایی که خیلی دلم می گرفت به خودم می گفتم اگه الان کسی تو زندگیم بود ، مجبور نبودم زانوهامو بغل کنم یا رو تختم بیفتم و پتو رو بکشم رو سرم و تنهایی بغض کنم !

اولین بار که وارد رابطه شدم 

وقتی یه شب غم تو وجودم دویید ،

زود تر هر شب گفتم شب بخیر ؛ 

 اما متوجه نشد ...

از صدام نفهمید 

حس نکرد آدم همیشه نیستم و 

بغضی که محکم غورت دادمو ندید ..

فهمیدم سهم ما آدمای احساساتی همیشه تنهاییه ! 

و این تنهایی ربطی به بود و نبود آدمای اطرافمون نداره

همون شبی که با حضورش ، تنهایی از پس غصه هام بر اومدم چند قطره اشک گونه هامو خیس کرد اما خیلی چیزا رو یادم داد 

فهمیدم این حجم از احساسات برای هیچ مردی قابل درک نیست 

و حتی جامعه ام نمی پذیرتش !

برای زنای احساساتی بهترین روش جامعه پسندانه واگذاری ذره ذره ی وجودشونه تا کمی پول با چاشنی اسم و رسم نصیبشون بشه ...

بعد تر ها با خودم کنار اومدم

درک کردم که عشق الویت اول هیچ مردی نیست و ما زن ها باید اینو بپذیریم !

درک  کردم که ما زن های احساساتی مسکن های خوبی برای مردمون میشیم اما همیشه باید تنهایی قدم بزنیم

تنهایی گریه کنیم و

تنهایی مشکلاتمون و حل کنیم !

درک کردم که برای منطقی بودن حتی در کنار کسی که روحمو میشناسه باید احساساتمو دفن کنم تا رابطم صدمه ایی نبینه ...

ما زن های احساساتی 

دچار یک تنهایی عمیقیم 

که هیچ بوسه و آغوشی قادر به پر کردنش نیست !

شقایق ...
۰۱مهر

صبحِ اولِ مهـرتون بخیـــــــــر😍🌻

الـــــهی کهـ پاییزتون با کُــــــلی حس خوب شروع بشهـ☺

الــــــهـی که شروع قدرتمندی باشهـ واسهـ همتون😃💪

عاخ کهـ چقد دلمـ تنگهـ مدرسهـ شد یهو:((

خلاصهـ که هرچی که بهترینِ الـــهـی که تو پاییـــز براتون رقم بخورهـ😍🍁🍂

شقایق ...