راهـِ بـی پایانـ

کمی تامل...

يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۹ ب.ظ


این بار اگر زن زیبارویی را دیدید، هوس را زنده به گور کنید و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی... 

زیر باران اگر دختری را سوار کردید جای شماره به او امنیت بدهید، او را به مقصد مورد نظرش برسانید نه مقصود مورد نظرتان! هنگام ورود به هر مکانی با لبخند بگویید : اول شما!

در تاکسی خودتان را به در بچسبانید نه به او؛ بگذاربد زن ایرانی وقتی مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت می بیند احساس امنیت کند نه ترس؛ بیایید فارغ از جنسیت کمی مرد باشید.

ای دهقان فداکار! تو در روزگاری بزرگ شدی که مردی برهنه شد تا زنان و کودکان زنده بمانند؛ اما من در روزگاری نفس می کشم که زنی برهنه می شود تا کودکش از گرسنگی نمیرد؛ در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست و هیچ خیابانی... بن بست ها اما فقط زنها را می شناسند انگار...

اینجا نام هیچ بیمارستانی مریم نیست... تختهای بیمارستانها اما پر از مریمهای درد کشیده است که هیچکدام مسیح را آبستن نیستند...

من در میان زنهایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برایت از گناه را دارد! نمی دانم... چرا شعار از لیاقتم، صداقتم، نجابتم و ... می دهی.

سیمین دانشور

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۷
شقایق ...

نظرات  (۱)

بسیار بسیار متن ستودنی ای از بانوی ادبیات ایران بود.
وبلاگ شما لینک میشود تا دوستان بیشتری بتوانند ازین متنها بهره مند شوند.
*با درود فراوان*


پاسخ:
مچکرم!!
ممنون از وقت گذاشتنتون!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی